انجمن
(اَ جُ مَ)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- مجمع، مجلس.
- گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند. ؛~ خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر. ؛~اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و حل مشکلات آموزشی و پرورشی دانش آموزان. ؛~ شهر انجمنی که نظارت بر کارهای مربوط به شهر و انتخاب شهردار را بر عهده دارد.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش
|
- ایتالیایی
اسم
ویرایشاسم
ویرایش- انگلیسی
- society
- order
- moot
- meeting
- institute
- guild
- group
- faction
- council
- convocation
- convention
- congress
- company
- community
- club
- association
- assembly
- assemblage
- agora
- town meeting
- secret society
- junta
- fraternity
- folkmot
- folkmoot
- duma
- councilor
- councillor
- conventicle
- consistory
- confraternity
- conclave
- caucus
- atheneum
- athenaeum
- assemblyman
- assemble
- academy
- tammany
- smart set
- councilman
- coterie
- concert
- clubhouse
- brotherhood
- alderman
- academician
- sisterhood
- sergeant at arms
- community center
- communitarian
- sorority
- soroptimist
- gavel
- academic
- intrant
- jesuit
- borough