باغ
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /باغ/
اسم
ویرایشباغ
- زمینی که دور آن را دیوار کشیده و در آن میوه یا گل کاشته شدهاست، بوستان.
- در گذشته باغ اختصاصاً فقط به مزرعه انگور اطلاق میشد و لزومی هم نداشت محصور باشد اما باغچه محصور میشد؛ این کلمه با بغ قرابت مفهومی دارد.
- واژه ( باغ ) واژه ای پارسی است که در زبان پارسی میانه - پهلوی نیز بکار می رفته است. چنانکه در رویه هایِ 16 و 210 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است
مثال
ویرایش- توی باغ نبودن کنایه از: متوجه اصل مطلب نبودن، پخته نبودن.
واژههای مشتق شده
ویرایش––––
برگردانها
ویرایشترجمهها
|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- فرهنگنامه کوچک پهلوی