فارسی

ویرایش

(دَ)

مصدر لازم

ویرایش
  1. بزرگ نمودن، بزرگ جلوه دادن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. بیش از آنچه هست وانمود کردن
  • نمونه: «یارم چو شکست زلف رعنا میداد / تاب سر زلف شب یلدا میداد

میگفت که: سرو هست همبالایم / بنگر تو که سرو را چه بالا میداد»

آوایش

ویرایش

مترادف‌ها

ویرایش
  1. گزافیدن، اغراق آمیز کردن، مبالغه کردن، گزافه‌گویی کردن

برگردان‌ها

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. بردن یا راندن چیزی به سمت بالا
  2. نمونه: «دکمه را بالا بده!»، «رو میزی را بالا داد»

مترادف‌ها

ویرایش
  1. بالا زدن