بالا دادن
فارسی ویرایش
(دَ)
مصدر لازم ویرایش
- بزرگ نمودن، بزرگ جلوه دادن.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
فعل ویرایش
- بیش از آنچه هست وانمود کردن
- نمونه: «یارم چو شکست زلف رعنا میداد / تاب سر زلف شب یلدا میداد
میگفت که: سرو هست همبالایم / بنگر تو که سرو را چه بالا میداد»
آوایش ویرایش
- هجاوندی :بالا دادَن
- Unipers: /bâlâ dâdan/
مترادفها ویرایش
|
برگردانها ویرایش
ترجمهها
انگلیسی: exaggerate |
منابع ویرایش
- شروانی، جمال خلیل. w:نزهتالمجالس. تصحیح و تحقیق w:محمدامین ریاحی. تهران، انتشارات علمی، چاپ دوم ۱۳۷۵. صفحه ۳۶.
فعل ویرایش
- بردن یا راندن چیزی به سمت بالا
- نمونه: «دکمه را بالا بده!»، «رو میزی را بالا داد»
مترادفها ویرایش
|