فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /بَرهم/آمیختَن/

  اسم مرکب ویرایش

برهم‌آمیختن

  1. با یکدیگر ترکیب کردن.
    هر کجا که نور صافی باز آن خاک آمیخته شد، خاک را برنگ‌خویش گردانید، و باران رحمت و عنایت باز آن برهم آمیخت. «احمدجام»

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن