فارسی

ویرایش

(بَ)

صفت مرکب

ویرایش
  1. بستن، سد کردن.
  1. حلقه یا نیم دایره‌ای که به چهارچوب در یا پنجره متصل است و چفت یا قفل در آن قرار می‌گیرد.
  2. هر نوع وسیله برای گرفتن و نگهداشتن چیزی.
  3. جایی که مردم برای ایمن ماندن از تعرض یا دادخواهی به آن جا پناهنده می‌شدند، جای تحصن.
  4. آن مقدار از تریاک یا شیره که هر بار به حقه می‌چسبانند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(بُ)

  1. گلزار.
  2. جایی که میوه‌های خوشبو در آن روید.
  3. محور سنگ آسیا.
  4. گندم بریان.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ بست دارد

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
spanner