به روی کسی برآمدن

فارسی ویرایش

فعل ویرایش

  1. دستور را اجرا نکردن
  • نمونه: «در روی تو از کجا نظر میآید / از مشک خطت بوی جگر میآید

مویت که ز شرم بر نیاوردی سر / امروز تو را به‌روی بر میآید»

آوایش ویرایش

  • Unipers: ‎/be ruye kasi bar âmadan/‎

مترادف‌ها ویرایش

  1. تو رو کسی ایستادن، توی روی کسی واایستادن، نافرمانی کردن، سرکشی کردن، سرپیچی کردن، اطاعت نکردن

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش