فارسی ویرایش

ریشه شناسی ویرایش

  • ایرانی

آوایش ویرایش

  • [تَسْمِه]

  اسم ویرایش

تسمه

  1. بند چرمی که بدان چیزی را بندند.
  2. چرم خام و دوال چرمی باشد. (برهان)، (ناظم الاطباء)
  3. چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. (آنندراج)
  4. از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه. (حاشيه برهان چ معين)

دشتی ویرایش

  اسم ویرایش

  1. کمربند.
  2. بند چرمی که بدان چیزی را بندند.

  استعاره ویرایش

  1. تسمه از گُرده کسی کشیدن: کارهای پرمشقت به کسی تحمیل کردن. کسی را مرعوب کردن.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین