فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /جامِه/

  اسم ویرایش

جامه

  1. لباس، تن‌پوش؛ پارچه، پارچه نادوخته.
  2. جام، صراحی.

 مثال ویرایش

  1. جامه عباسیان کنایه از: لباس سیاه.
  2. جامه فرو نیل کردن کنایه از: سیاه کردن لباس به نشانه عزادار شدن.
  3. جامه قبا کردن کنایه از: پیراهن دریدن از شدت شور و وجد یا اندوه.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین