فارسی ویرایش

  1. واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند: فکر: Ava Kara ذکر: Adhiri Kara نکر: Ni Kara بکر: Aipi Kara سکر: Os kara شکر: Asha Kara مکر: Aiwi Kara حکر: Akh Kara عکر: A Kara وکر: Vi Kara پیرس: paarsitek

حکر

  1. حکر. [ ح َک ْ / ح ُ ک ُ ] ( ع اِ ) ستم. || زیست بد. || روغن یا شهد که کودکان لیسند. روغن که با عسل آمیخته طفل را خورانند. || قعب خرد. کاسه کوچک. || چیزی اندک. ( منتهی الارب ). ----حکر. [ ح َ ] ( ع مص ) انبار کردن غله برای گران فروختن. احتکار. || ستم کردن. || بد زیستن. ( منتهی الارب ). ----حکر. [ ح ُ ک َ ] ( ع اِ ) غله که نگاهدارند تا بگرانی فروشند. ( منتهی الارب ). محتکر. حکر. ----حکر. [ ح َ ک َ ] ( ع مص ) ستیهیدن. لجاج کردن. || سرخود شدن بچیزی. سرخود شدن. استبداد کردن. || ( اِ ) غله که نگاهدارند تا بگرانی فروشند. حُکَر. || لجاج. || استبداد. || آب جمع شده. ( منتهی الارب ). ----حکر. [ ح َ ک ِ ] ( ع ص ) نعت از حکر. محتکر. احتکارکننده. || ستیهنده. || سرخود. مستبد. ( منتهی الارب )
    منابع. https://abadis.ir/fatofa/%D8%AD%DA%A9%D8%B1/

برگردان ویرایش