(دُ)

فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

اسم ویرایش

  1. محبوس، بندی، زندانی.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

فارسی (گویش نیشابوری===اسم= ویرایش

  1. دادگستری.ساختمان دادگستری یا دادگاه .مثال:ب عدل بنچسته د مَحْكَمَه ی دّستاق: نا عادلی در دادگاه در ساختمان دادگستری نشسته است.
  2. مَحْكَمَه هم می گویند.

تلفظ ویرایش

  1. Dostag
  2. Mahkama