نام زبان

ویرایش

ریشه شناسی

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • [دَمی/دَن]

  مصدر لازم

ویرایش

دمیدن

  1. فوت کردن در چیزی.
  2. وزیدن.
  3. روییدن، سر از خاک درآوردن.
  4. طلوع کردن.
  5. خروشیدن.
  6. خشمگین شدن.
  1. کنش نفس کشیدن و فوت کردن بر کسی یا چیزی.
    کس را وفا نیامد از بیوفا جهان / بر خاک تیره بر طمع نار چون دمی . «ناصرخسرو»

مترادف‌ها

ویرایش

نفس کشیدن ، فوت کردن

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین