(سُ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. سواری که مایحتاج خود را به فتراک بسته و مسلح و مکمل یراق می‌راند ؛ ~ سوار زبده سوار.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین