ستان
(س)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشپسوند
ویرایش- پسوند مکان. الف - به اسم ذات پیوندد دال بر بسیاری و فراوانی دارد: بوستان، گلستان، نیستان. ب - به اسم معنی پیوندد و افادة محل کند:فرهنگستان، دادستان. ج - به اسم خاص پیوندد و افادة محل کند:بلوچستان، کردستان، افغانستان.
- پسوند زمان: تابستان، زمستان.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(~.)
ریشه
ویرایش- اِ
- در ترکیب به معنی «ستاننده» آید: دلستان، جانستان.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(سَ یا س)
صفت
ویرایش- به پشت خوابیده.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(~.)
اسم
ویرایشآستانه (در)
- ، کفش کن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش- انگلیسی
- extortionate