فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی و سانسکریت

آوایش

ویرایش
  • /سَواد/

سواد

  1. نوشته، رونوشت. معلومات و آگاهی‌های علمی و ادبی.
    به معنای خواندن و نوشتن. معلومات، آگاهی‌های علمی و ادبی واژه سِو ( سواتِ ) واژه ای هندواروپایی است که در زبان سانسکریت و پارسی بکار می رفته است. سانسکریت ( سِو، سِواتِ ) ، پارسی ( سواد، بیسواد ) ، آلمانی ( sudieren ) ، انگلیسی ( study ) و. . . ( فرهنگنامه واژگان سانسکریت ) :
  2. سیاهی، شبح. سیاهی شهر که از دور دیده شود.

زبان دیگر

ویرایش
  • عربی

سواد

  1. سرزمین، اطراف شهر و توابع آن. سیاهی مقابل بیاض.
  1. سواد کسی نم کشیدن کنایه از: سواد درستی نداشتن.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین