فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /سَواد/

  اسم ویرایش

سواد

  1. نوشته، رونوشت. معلومات و آگاهی‌های علمی و ادبی.
    به معنای خواندن و نوشتن. معلومات، آگاهی‌های علمی و ادبی
  2. سیاهی، شبح. سیاهی شهر که از دور دیده شود.

زبان دیگر ویرایش

  • عربی

  اسم ویرایش

سواد

  1. سرزمین، اطراف شهر و توابع آن. سیاهی مقابل بیاض.

  مثال ویرایش

  1. سواد کسی نم کشیدن کنایه از: سواد درستی نداشتن.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین