شلال
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- عربی
آوایش
ویرایش- /شلال/
اسم
ویرایششلال
- گروه پراکنده، قوم متفرق.
- نوعی دوختن و آن چنان است که دو طرف پارچه را برهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر وی زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد، برخلاف بخیه که دو روی آن با یکدیگر مشابهت ندارد.
- بخیه درشت.
قید
ویرایش- گروهی که شتران را برانند.
زبان دیگر
ویرایششِلال
- صاف. آویزان.
مثال
ویرایش- مینش شلالن. (مویش صاف است)
زبان دیگر
ویرایش- بهاری
شُلال
- به ردیف، در صف یا قطار شدن کسانی یا چیزهایی مانند منجقهای تسبیح.
- شُلالِه نَن دوزولود دَع.
- به ردیف صف کشیدند.
- شُلالِه نَن دوزولود دَع.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین