فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /عُدول/

  مصدر لازم

ویرایش

عدول

  1. بازگشتن، برگشتن از راه. گرایش، تمایل.
  2. اِعراض، روگردانی، تخطی، سرپیچی.
  1. بازگشت.
  2. (جِمع): عادل.
  3. عدل دهندگان.
  4. مردمان صالح برای شهادت در محضر قاضی یا حاکم.

  توضیحات

ویرایش

عدول.[ ع ُ ] ( ع مص ) میل کردن از کسی و برگشتن. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردیدن به سوی کسی. || خمیدن راه و کج گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || رجوع کردن از رای و عقیده. بازگشت : امیرالمؤمنین الطائع باﷲ در مهمات ملک از مشاورت او عدول می جست. ( تاریخ بیهقی ص 276 ). از التزام اشارت دوستان که حکم جزم است چون چاره ندید عدول نتوانست. ( جهانگشای جوینی ). || بطور کلی عدول از رای در مورد مجتهدی گویند که از مسائل شرعی از رأی و نظر خود عدول کند و آن در موردی است که برخوردبه مدرک و دلائلی خلاف فتوی سابق برای او ظاهر شود.

  1. عدول دادن از رأی ؛ کسی را از رأی و نظرش برگرداندن. رای او رازدن. او را از رأی خود منصرف کردن.
  2. عدول کردن ؛ استنکاف کردن از رأی و نظر و تصمیم خود. اعراض کردن ازکاری که باید انجام دهند.
  3. || برگشتن و تخلف کردن.
  4. عدول کردن از ؛ منحرف شدن از : و از واجب عدول نشاید کردن. ( تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 272 ).

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت دهخدا
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن