اسم خاص

ویرایش
  1. فرادنبه
  1. شهری در استان‌ چهار محال و‌ بختياری‌ در ایران.

این نام برگرفته از واژه فرادامنه بوده است



فرادنبه در حدود چهارصد سال پیش از جمع شدن چندین آبادی کوچیک کنار هم تشکیل شده ،همه آبادی ها در محدوده فعلی شهر قرار داشتند ،این کار برای جلوگیری از آسیب ها بوده


من فرادنبه را اینطور معنی می کنم

فرا+دن+به

فرا لغت نامه دهخدا

فرا. [ ف َ ] (حرف اضافه ) نزدِ. نزدیک . پیش : فرا او رفتم ؛ پیش او رفتم . (یادداشت بخط مؤلف ). سوی . طرف . جانب . (برهان ) : به حبل ستایش فرا چَه ْ مشو چو حاتم اصم باش و غیبت شنو. سعدی (بوستان ).

دن لغت نامه دهخدا

دن . [ دَ ] (اِ) اسم از مصدر دنیدن . فریاد و غوغای به نشاط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فریاد گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دنه . نشاط : روز جستن تازیان همچون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند. رودکی .

به فرهنگ فارسی معین

صرافت کاری افتادن (بِ. صِ فَ تِ اُ دَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) به انجام کاری وسوسه شدن .


پس شاید معنی


فرادنبه=از صرافت پیش هم جمع شدن غوغا ونشاط و شادی حاصل شد.

یا- از اینکه پیش هم جمع شدیم خوشحالیم