فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش

آوایش

ویرایش
  • [قُرُم/ ساق]

قرمساق

  1. دیوث، بی ناموس.
  2. در فرهنگ نانوشته عامیانه٬ قرم‌ساق به مفعولی از جنس مذکر اطلاق می‌گردد که فاعلش ساق و سلامت در قید حیات باشد و وقتی که فاعل مفعولی در قید حیات نبود آنرا قرمدنگ می‌نامند.
    ساق معنی چندگانه دارد نخست راست دست بودن است و دوم به معنی سلامتی است اما جنبه سوم که در واژه قرمساق تداعی پیدا می‌کند؛ سمت یا جهت راست مفعول است به این معنی که فاعل مفعولی از دید مقابل در سمت راست او ایستاده باشد.

مترادف‌ها

ویرایش

ذیدتینیخمیپمنابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

تدینژنیپدینین یدیدیدتیتیت


برگردان‌ها

ویرایش