(قُ مِ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  • فارسی
  • قورمه ) به چمِ ( سرخ شده ) است، ما را به واژه اوستایی ( گَرِمَ ) به چمِ ( داغ، گرم ) و واژه اوستاییِ ( گَر ) به چمِ ( داغ بودن، گرم شدن ) رهنمون می کند و به روشنی دیده می شود که واژگان ( گُر/گُر گرفتن ) با واژه اوستاییِ ( گر ) و واژه ( قورمه ) با واژه اوستاییِ ( گرمَ ) همریشه هستند. چنانکه در رویه هایِ 461 و 465 - 466 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است: واژه قرمه یا قورمه (qōrma) از فارسی کلاسیک به ارث رسیده است، پوست پاره ای که از بینی ستور بریده و آونگان گذارند جهت نشان. || نشانی است که بر تیر قمار نمایند مانند قرم شتر را. || جامه ای که بدان فرش را پاک کنند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره بریده آونگان گذاشته جهت نشان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره. قرمه سبزی. - قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن. قیمه کردن. خرد کردن. منبع. Hayyim, Sulayman (1934) “قرمه”, in New Persian–English dictionary, Teheran: Librairie-imprimerie Béroukhim https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/hayyim_query.py?qs=%D9%82%D8%B1%D9%85%D9%87&matchtype=default
  1. گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می‌دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.
  2. نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره . قرمه سبزی .

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
fricassee