فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /مَحشور/

  اسم مفرد

ویرایش

محشور

  1. معاشر، همنشین شده با کسی، با کسی.
  2. برانگیخته شده، گردهم جمع شده.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن