فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • [مُست]

اسم ویرایش

مست

  1. گله، شکوه، شکایت.

ریشه شناسی۲ ویرایش

  • نیاهندوایرانی

صفت ویرایش

مَست

  1. شراب‌خورده، خارج‌شده از حالت طبیعی به علت خوردن شراب.
  2. بی‌هوش، مدهوش.
  3. کسی که به علت داشتن مال و مقام و غیره بسیار مغرور باشد. ~ و ملنگ (عامیانه)
  4. شاد و خوشحال و سردماغ.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین