میز
فارسی
ویرایشصفت
ویرایشاسم
ویرایش- مهمان.
- اسباب مهمانی.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
وسیلهای دارای چهار پایه که بر روی آن لوازم تحریر میگذارند و چیز مینویسند یا ظرف غذا چینند و جز آن. ؛ ~گرد الف - جلسة مذاکرهای که در آن هر یک از شرکت کنندگان اجازه دارد در بحث شرکت کند و نظر خود را بیان دارد. ب - (کن.)
- مقام، مسند.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- بول، شاش.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایش- میز
آوایش
ویرایش- /میز/؛ SAMPA: /miz
نویسه گردانی
ویرایشبرگردانها
ویرایشترجمهها
واژههای وابسته
ویرایش- ایتالیایی
اسم
ویرایش- انگلیسی
- table
- writing desk
- worktable
- toilette
- toilet
- tier table
- stand
- sideboard
- pressboard
- lectern
- dressing table
- desk
- control desk
- board
- thrum
- round table
- place setting
- mensal
- lowboy
- dresser
- deskman
- trencher
- tepoy
- teapoy
- tableware
- plank
- pier table
- workbench
- rolltop desk
- flatware
- drop leaf
- bureau
- sand table
- lord's table
- toastmistress
- prothesis
- console
- table talk
- lapboard
- harpsichord
- club car
- smorgasbord