هوشیار

فارسی

ریشه‌شناسی

• پهلوی

صفت

1. باهوش، خردمند.

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

آلمانى: wachsam انگلیسی: alert

| width=1% | |bgcolor="#FFFFE0" valign=top width=48%|

• كردى: şîyar
• روسی: живой

ایتالیایی

صفت

sobrio

انگلیسی

wide awake

• vigilant
• sober
• sharp witted
• sharp sighted
• oper eyed
• observant
• kittle
• conscious
• cautious
• astute
• alert
• semiconscious
• caution