فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فرانسوی

آوایش ویرایش

  • /پالِت/

  اسم ویرایش

پالت

  1. شستی نقاشی (تخته رنگ).
  2. سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جا بجا کردن مواد و بسته‌ها.
  3. سازه‌های مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف.

برگردان ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس

زبان دیگر ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • بهاری

آوایش ویرایش

  • /پالَّت/

  اسم مرکب ویرایش

پالت

  1. مترادف قطعه‌قطعه کردن، نصف و نیمه کردن در زبان فارسی؛ زمانی صرف می‌شود که بخواهند دستور خُرد و ریزریز کردن چیزی را مانند خربزه بدهند.
    پالَّت گِؤرَگا!
    تکه‌تکه کن بینیم.