پالت
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- فرانسوی
آوایش ویرایش
- /پالِت/
اسم ویرایش
پالت
- شستی نقاشی (تخته رنگ).
- سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جا بجا کردن مواد و بستهها.
- سازههای مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف.
برگردان ها ویرایش
ترجمهها
|
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس
زبان دیگر ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- بهاری
آوایش ویرایش
- /پالَّت/
اسم مرکب ویرایش
پالت
- مترادف قطعهقطعه کردن، نصف و نیمه کردن در زبان فارسی؛ زمانی صرف میشود که بخواهند دستور خُرد و ریزریز کردن چیزی را مانند خربزه بدهند.
- پالَّت گِؤرَگا!
- تکهتکه کن بینیم.
- پالَّت گِؤرَگا!