پرداختن
(پَ تَ)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشمصدر متعدی
ویرایش- ادا کردن، کارسازی کردن.
- جلا دادن.
- به انتها رسانیدن.
- شرح دادن.
- خالی کردن، خلوت کردن.
- دور کردن، جدا کردن.
- آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن.
- از کاری فارغ شدن.
- آماده کردن، ترتیب دادن.
- ترک کردن، رها کردن.
- توجه کردن، اعتنا کردن.
- رفع کردن.
- رای زدن، مشورت کردن.
- گرفتن، ربودن.
- جدا کردن.
- مقید شدن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش
|
- ایتالیایی
فعل
ویرایشفعل
ویرایش- انگلیسی
- shell out