فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /کار/مَند/---/خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.کارمند (جمع کارمندان)

  اسم مرکب

ویرایش

کارمند

  1. آنکه در اداره یا شرکتی بطور ثابت کار می‌کند و در مقابل آن حقوق می‌گیرد.
  2. آن که کاری دارد. کسی که در اداره یا مؤسسه‌ای به کار مشغول است، عضو. شاغل در اداره. کسی که شغل اداری دارد.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن