کارمند
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- /کار/مَند/---/خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.کارمند (جمع کارمندان)
اسم مرکب
ویرایشکارمند
- آنکه در اداره یا شرکتی بطور ثابت کار میکند و در مقابل آن حقوق میگیرد.
- آن که کاری دارد. کسی که در اداره یا مؤسسهای به کار مشغول است، عضو. شاغل در اداره. کسی که شغل اداری دارد.
واژههای مشتق شده
ویرایش––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن