کنده
فارسی
ویرایش(کَ دِ)
صفت مفعولی
ویرایش- حفر شده.
- بیرون کشیده شده.
- خندق، گودال، حفره، چاه.
- امرد، مفعول.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(کُ دِ)
اسم
ویرایش- چوب ستبری که بر پای مجرمان و اسیران میبستند.
- هیزم، هیمه.
- قسمت پایین درخت.
- یکی از فنون کُشتی.
- مکانی در زیرزمین خانه که دریچهای به چاه آب آشامیدنی یا قناتهای گذرنده از زیر خانهها داشت و از طریق آن باد خنک به درون کنده میوزید. معمولاً کنده را به صورت دستی در زیرزمین خانه میکندند و مواد غذایی را درون آن نگهداری میکردند.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- قطعه بزرگی از یک درخت
- آنچه کنده شده است (از کندن)
برگردان
ویرایشانگلیسی: log
برگردانها
ویرایش- انگلیسی
- timber
- stub
- stock
- clog
- chump
- block
- bloc
- trunk
- stump
- picked
- logrolling
- loggets
- loggats
- entry block
- dugout
- deblocking
- deblock
- control block
- chunk
- building block
- blockette
- block size
- block mark
- block length
- block aead
- aboveboard
- stubby
- ptisan
- plainspoken
- log
- frankly
- engrave
- carve
- blocking
- block transfer
- block structure
- block diagram
- block code
- stumpy
- record blocking
- interblock gap
- blocking factor
- block structured
- block gap
- sawlog
- groat
- logged
- hominy grits
- backlog
- frumenty
- hominy
- yule log