گنگ
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایش- گنگ
ریشهشناسی ۱
ویرایشآوایش
ویرایش- (گُ)
صفت
ویرایشگنگ
- لال، بی زبان.
- نیکو، خوب، زیبا.
ریشهشناسی ۲
ویرایشآوایش
ویرایش- (گَ)
اسم
ویرایشگنگ
- خمیده، کج، کوژ (مادرزاد و غیره)
- لولة سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار میگذاشتند.
- جزیره.
- بادی است که گویند به سبب سودا در بدن مردم به هم میرسد و بن موها میخارد و تا موی را نکنند خارش برطرف نمیشود.
- کنگ: امرد قوی جثه.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
پهلوی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشآوایش
ویرایش- (گَ)
- هجاوندی :گنگ
صفت
ویرایشگنگ
- ~ به معنی گشاد، مانند انگشتری که برای انگشت بزرگ باشد یا شلواری که برای تن بزرگ باشد.
- بؤ شالوار منهَ گنگ نِه
- این شلوار به من بزرگ است.
- بؤ شالوار منهَ گنگ نِه
برگردانها
ویرایشترجمهها
انگلیسی:mute |
- ایتالیایی
صفت
ویرایش- انگلیسی
- whist