closure
انگلیسی
ویرایشاسم
ویرایشخطای لوآ در پودمان:languages/data/2 در خط 1789: attempt to concatenate field '?' (a nil value).
- تعطیلی؛ عمل توقف فعالیت یه شرکت، سازمان، یا غیره:
- factory/branch closures
- Many elderly people will be affected by the library closures.
- خاتمه؛ فرایند پایانش یه مناظره در یه مجلس تا بتوان رای گیری کرد:
- A motion for closure may be adopted by a simple majority.
- دریچه؛ یه اقدام عملی یا ذهنی برای پایاندن یه وضعیت، اوقات، یا تجربه ناخوشایند طوریکه بتوان یه فعالیت جدید را شروعید:
- a sense of closure
- to achieve/reach closure
- (برنامهنویسی) انجاملان؛ بستماندیک؛ بستار