flæp/ verb[I or T], noun -pp-

* بال و پر زدن

   A small bird flapped its wings furiously and flew upward  
   Flags flapped in the breeze above their tents. 
  • اعصاب خورد بودن, عصبانی بودن، عصبانیت
   Don't flap - there's plenty of time to cook before they arrive.   
 
   Stop flapping  about/around ! 
  • در(مثل پاکت نامه)
  a pocket flap
  a tent flap 
  • قسمتی از بال هواپیما که هنگام نشست وبرخاست باز می شود تا سطح بال افزایش یابد تا آرامتر بنشیند


مقایسه کنید با

 * Slat

مرتبط

 * Ailorun
 * Rudder
 * Speed Brake
 * Elevator
 * THS