آبچکان
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- /آب/چِکان/
صفت
ویرایشآب چکان
- آنچه آب از آن میچکد، چکاننده آب.
- با همان تن و بدن خیس و آبچکان مرا از زمین بلند نموده در آغوش کشید. «جمالزاده»
- وسیلهای در آشپزخانه که ظرفها را بعد از شستن، برای چکیدن آبِ آنها در آن میگذارند.
منابع
ویرایش- فرهنگ بزرگ سخن