فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آجیدِه/دوز/

  صفت ویرایش

آجیده‌دوز

  1. آنکه گیوه آجیده می‌دوزد.
    در آنجا شغل‌هایی دیدم که هرگز اسم آن به گوشم نرسیده بود، از قبیل ... آجیده‌دوز. «جمالزاده»

مترادف‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن

زبان دیگر ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • بهاری

  اسم ویرایش

آجیده

  1. مترادف مزه تلخ یا تلخ بود، به زبان بهاری.
    چئوخ آجیده.
    خیلی تلخ بود.

منابع ویرایش

  • فرهنگ شمس