فارسی ویرایش

ریشه‌ لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آرام/کردَن/

  مصدر فعل لازم ویرایش

آرام‌کردن

  1. تسکین دادن، تسلی دادن.
    پدر داغ دیده را آرام کرد و او را به خانه برد.
  2. (مجاز): ایجاد امنیت کردن در جایی، امن و بی‌خطر کردن.

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن