آزاد
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /آزاد/
صفت
ویرایشآزاد
- (سیاسی): ویژگی آنکه بدون فشار از طرف کسی یا گروهی بر طبق اصول شناختهشدهٔ جوامع مدنی زندگی میکند.
- رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده و نامطلولب مانند زندان یا اسارت.
- رها، ول، وارسته.
- بیقید و بند.
- نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر میرسد.
- درختی است از خانواده نارونان.
- آنکه بنده کسی نباشد. مقابل بنده، عبد.
- مختار، مخیر.
- نجیب، اصیل.
- سالم و بیگزند.
- شاد، فارغ.
- سرافراز.
برگردانها
ویرایشمنابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-90-8
زبان دیگر
ویرایشریشه لغت
ویرایش- بهاری
آوایش
ویرایش- /آ/زادِ/
اسم مرکب
ویرایشآزادِ