فارسی ویرایش

ریشه‌ لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /آزادِه/

  صفت ویرایش

آزاده

  1. عاری از تعصب و صفات ناپسند اخلاقی.
    آزاده ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش آ - زاده قابل تجزیه باشد که به معنی چیزه عا، عاد یا آق است؛ مانند شاهزاده، یعنی ماتحت شاه.
  2. اصیل، نجیب. فروتن. فارغ. سَبُک. وارسته. ایرانی.

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس