فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

/آشوباندَن/

  اسم مرکب ویرایش

آشوباندن

  1. (قدیم): بن مضارع آشوبان؛ منقلب کردن، از حال طبیعی بیرون بردن.
    قوّت چشم هر بار ... او را بیاشوباند. «ابن‌سینا»

واژه‌های مشتق شده ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن