فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /اِجابت/کردَن/

  مصدر فعل متعدی

ویرایش

اجابت‌کردن

  1. اجابت. پاسخ گفتن.
    نمی‌توانستم درخواست او را اجابت کنم.‌«آل احمد»

  مصدر فعل لازم

ویرایش
  1. (قدیم): بیرون رانده شدن فضولات و مدفوع از بدن.
  2. (مجاز): تخلیه کردن فضولات بدن.
  3. (قدیم): اجابت کردن کسی را: خواهش و درخواست او را پذیرفتن.

مترادف‌ها

ویرایش

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن