فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /اَحْکَم/

احکم (قدیم)

  1. محکمتر، استوارتر.
    رکن اعظم و عروهٔ احکام و شرط اهم و ... معرفت نجوم است. «حمیدالدین»

  کهن‌واژه

ویرایش
  1. احکم ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش اَح - کم قابل تجزیه باشد. کَم را احتمالا باید کِم نیز تعبیر نمود به معنی کِی، چه‌کسی؟

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس