اداری

(اِ)

فارسی

ریشه‌شناسی

• عربی(ص نسب.)

1. منسوب به اداره، وابسته به اداره.
2. آن که در اداره کار کند.

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

انگلیسی:formal

انگلیسی

ministerial

• administrative
• paperwork
• officialism
• officialdom
• office hours
• bureaucrat
• bureaucracy
• activation
• workday
• superstructure
• communique
• bureaucratic
• red tape
• genitourinary
• formal
• cadre
• capitulary
• nihilism
• transpondor
• transponder