اشک
فارسیویرایش
ریشه شناسیویرایش
- پهلوی
آوایشویرایش
- [اَشک]
اسمویرایش
اشک
- (جانوری): مایعی اندکی قلیایی و شور که از غدههای چشم ترشح میشود و ملتحمه چشم را مرطوب نگه میدارد.
- (گیاهی): گیاهی درختچهای، کمبرگ، خاردار، و کبودرنگ که در نواحی خشک کوهستانی میروید.
- (سرشک): آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری میشود.
- (گیاهی): درختچهای از تیرة پروانه واران که اصل آن از سیبری است و در ایران در نواحی استپی و کوهستانهای خشک اطراف کرج میروید.
- مایعی است مثل آب از چشمان انسان سرازیر میشود.اشک بیشتر در خوشحالی ها،ناراحتی ها و گریه کردن می آید.
- همچنین در هوای سرد،هوای آلوده،اکسیژن بیش از حد هم سرازیر میشود.بیماری هایی مانند:آب مروارید،شب کوری هم موجب جاری شدن اشک میشود.
اسم خاصویرایش
مثالویرایش
- اشکت را پاک کن.
- اشک از چشمانش سرازیر شد.
- از ناراحتی اشک از چشمانم جاری شد.
- اشک تمساح: اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ.
- اشکش دم مشکش بود: به مختصر ناملایمی گریه کردن، همواره آماده گریستن. (به طعنه یا تحقیر).
لریویرایش
واژههای مشتق شدهویرایش
––––
برگردانهاویرایش
ترجمهها
منابعویرایش
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-90-8