فارسی

ویرایش

(بَ)

بَتُوْ :(batow) در گویش گنابادی یعنی تاب ، تاب خوردن

  1. قیف.
  2. گیره چوب یا ساقه گیاه.
  3. دستة هاون.
  4. هاون سنگی.
  5. سنگی که بر روی آن ادویه و چیزهای دیگر را سایند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(بَ ت ُ)

  1. جایی که غالباً آفتاب در آن جا بتابد.
  2. مشر

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
thee