(بُ)ìq

فارسی

ویرایش

بَرْج :(barj) در گویش تونی و گویش گنابادی یعنی مقایسه ، سنجیدن ، اندازه گیری

ریشه‌شناسی

ویرایش

پهلوی

واژه ( بُرج ) واژه ای پارسی است؛کارواژه یِ آن نیز ( برز/برزیدن/برزاندن ( برزینیدن ) ) ( با دگرگونیِ آواییِ ز/ج ) می باشد. در زبان آلمانی نیز واژه ( Burg ) به چمِ ( برج، بارو، دژ ) و واژه ( Berg ) به چمِ ( کوه ) می باشد که هر دو با واژگان پارسیِ نامبرده در بالا همریشه می باشند.

چنانکه در رویه هایِ 208، 137 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:

( زبان پهلوی )

(borj)این واژه در اوستایی بَرِز barez و در پهلوی بُرز borz بوده (بالا، بلند، مرتفع) و در پارسی دری برج خوانده و نوشته شده است؛ زیرا در زبان پارسی «ج» می تواند جایگزین «ز» شود پس این واژه پارسی است.

  1. جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند.
  2. قلعه، دژ.
  3. هر یک از دوازده برج منطقةالبروج که خورشید هر ماه در یکی از آن‌ها قرار می‌گیرد:
  4. حَمَل (فروردین)
  5. ثور (اردیبهشت)
  6. جوزا (خرداد)
  7. سرطان (تیر)
  8. اسد (مرداد)
  9. سنبله (شهریور)
  10. میزان (مهر)
  11. عقرب (آبان)
  12. قوس (آذر)
  13. جدی (دی)
  14. دَلْو (بهمن)
  15. حوت (اسفند)
  1. بروج، ابرا

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(بَ)

  1. کنایه از: هزینه‌های بی مورد و بی جا.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برج /بُرج/

  1. سازه‌ای بلند برای اسکان یا دفاع
  2. ستون

مترادف‌ها

ویرایش

برگردان‌ها

ویرایش
ایتالیایی

torre

انگلیسی
tower