تازه
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- /تازِه/
صفت
ویرایشتازه
- مقابلِ کهنه؛ نو؛ جدید. با لفظ کردن و شدن و داشتن و ساختن استفاده میشود.
- مقابلِ پژمرده؛ مجاز شاداب؛ باطراوت.
- قدیمی، مجاز بارونق؛ باجلوه.
- قدیمی، مجاز خرم؛ خوش؛ شادمان.
- تازهبهتازه: عامیانه چیزهای تازه که یکی پس از دیگری پدید آید؛ نوبهنو.
قید
ویرایشمتضاد
ویرایش––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین