فارسی ویرایش

ریشه شناسی ویرایش

آوایش ویرایش

[تاش]

  اسم ویرایش

تاش

  1. از تاش به معنی ماه گرفتگی یا خسوف در ادبیات فارسی استفاده میشود.
  2. در فارسی پسوندی است که در آخر برخی واژه‌ها معنای «هم» می‌دهد. مانند: خیلتاش همقطار.

ترکی ویرایش

  اسم ویرایش

  1. یار، دوست.
  2. کک و مک.
  3. ماه گرفتگی.
  4. در گویش بهاری، امانت، به امانت سپردن.
    آللاههَ تاش وئوردوم بِلَی‌زِه
    به خدا سپردمتان.

کردی ویرایش

  فعل ویرایش

  1. تاش در زبان کردی چندین معنی دارد کە در اینجا به دو معنی اصلی آن میپردازیم.
    معنی اول آن بن کلمه تاشین (تراشیدن) است که برای سنگ و چوب و ... از آن استفاده میشود.

معنی دوم آن ابرسنگ‌های صیقلی است که گاها طبیعی و گاها دست تراش است و بخاطر اینکە این کلمه همچون مفعول ادا میشود (تراشیده شده) که فاعل آن در زبان کُردی تیش (تیشه) است که معماران و بنایان با آن سنگ را صیقل میدهند. گاها در زبان کُردی کلمات مرتبط از لحاظ فعل و مفعول، صفت و موصوف، مضاف و مضاف‌الیه و متضادها نزدیکی واژگانی بهم دارند که اثبات کُردی بودن کلمات را راحت‌تر می‌کند ، منجمله همین تاش و تیش است، یا ژێر (پایین) ژور (بالا) ، ژین (زندگی) و شین (سوگ)، کپ (بستن) و کاپ (در) و .....

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگنامه کوچک پهلوی
  • فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن
  • فرهنگِ واژه هایِ اوستا