فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /تَنگ/

  صفت ویرایش

تنگ

  1. ویژگی لباس، کفش، یا کلاهی که از اندازه مورد نظر کوچکتر باشد. مقابل گشاد.
  2. باریک، کم‌عرض، جایی که کسی یا چیزی به دشواری در آن قرار گیرد. بسیار نزدیک.چسبان.
  3. تِنْگَ: در گویش گنابادی یعنی خُشکی ، گذرگاه

ریشه شناسی۲ ویرایش

تُنگ

  1. ظرفی بلوری یا چینی و مانند آن با گردن استوانه‌ای نسبتاً باریک که در آن، آب یا نوشیدنی‌های دیگر می‌ریزند.
  1. بار، لنگه بار، عدل، جوال.
  2. تسمه‌ای که به کمر اسب یا الاغ بندند.
  3. آن چه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین