جار

فارسی

ریشه‌شناسی ١

• آرامی

اسم

1. چلچراغ.

منابع

• فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی ٢

• عربی

اسم

1. همسایه.
2. شریک.

منابع

• فرهنگ لغت معین

(رّ)

ریشه‌شناسی ٣

• عربی

اسم

(اِفا.)

1. جر دهنده، حرفی که مدخول خود را جر دهد. مدخول را مجرور گویند و مجموع را جار و مجرور.

منابع

• فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی ۴

احتمالاً تلفظی از لغت دخیل عربی «جهر».

اسم

1. فریاد، بانگ.

منابع

• فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی ۵

• عربی

صفت

1. آب روان یا هر مایع که روان باشد، جاری.

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

انگلیسی:Lustre

انگلیسی

candelabrum

• touter
• proclaimer
• proclaim
• crying
• blaze
• blare
• tout
• hawk
• rave
• hawker