جامی از مَی

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش

جام

  1. (قدیم): پیاله، ساغر، فنجان‌.
    جام مَی گیرم از اهل ریاء دور شوم.....یعنی از اهل جهان پاک‌دلی بگزینم (حافظ)
  2. هر یک از صفحات بزرگ و برش نخورده آیینه یا شیشه.
  3. ظرفی برنجین که در آن آب خورند.

ریشه شناسی۲

ویرایش
  1. (ورزشی): جایزه ورزشی، کاپ.
  2. جایزه‌ای که در مسابقات ورزشی به برندگان داده می‌شود.
  3. حذفی مجموعه مسابقاتی که معمولا در یک رشته ورزشی برگزار می‌شود و در آن تیم‌های بازنده از دور خارج می‌شوند.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین