فارسی

ویرایش

ریشه شناسی

ویرایش
  • نیاهندوایرانی

آوایش

ویرایش
  • [جَم/آل]

جمال

  1. از نام‌های مردانۀ رایج در ایران. واژۀ عربی به معنای زیبایی.
  • [جَمال]
  1. زیبایی، قشنگی. زیبا بودن‌
  2. [جَ] (ع مص ) خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
  3. نیکویی . (مهذب الاسماء).
  4. زیب . زیبایی . (نصاب ).
  5. خوبی صورت و سیرت . (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون از منتخب ).
  6. اورنگ، افژنگ. (یادداشت مؤلف ).
  7. جمال مردمی در حلم باشد ..... کمال آدمی در علم باشد. ناصرخسرو
  8. در حکمت و علم است جمال تن مردم ..... نه در حشم و اسب و جلالست جمالش. ناصرخسرو
  9. جمال روز روشن را بر اهل عالم جلوه کرد. (کلیله و دمنه ).
  10. جمال حال من تازه شود. (کلیله و دمنه ). چنانکه جمال خورشید روی زمین را منورگرداند. کلیله و دمنه،
  11. ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. (گلستان سعدی ).
  12. همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال . (گلستان سعدی ).
  13. ماه فروماند از جمال محمد. سعدی
  14. شمس و قمر در زمین حشر نباشد .‌. . . . نور نتابد مگر جمال محمد. سعدی
  15. نگویم آب و گل است این وجود روحانی ..... بدین کمال نباشد جمال انسانی. سعدی
  16. در بحرالجواهر گوید: جمال بر دو معنی اطلاق شود: یکی از آنها معنیی است که همگی مردم بدان آشنا میباشند. مثل صفاء رنگ بدن و صورت و نرمی پوست و غیر آن از آنچه که ممکن است حاصل آید. و آن بر دو نوع است ذاتی و ممکن الاکتساب. معنی دیگر جمال، جمال حقیقی است . و آن عبارت از آن است که هر عضوی از اعضاء آدمی چنانچه باید آفریده شود آفریده شده باشد از ماهیت و ترکیب و مزاج - انتهی . (کشاف ).
  17. اصطلاح عرفان: جمال در اصطلاح صوفیه عبارت است از الهام غیبی که بر دل سالک وارد شود و نیز به‌معنی اظهار کمال معشوق از عشق و طلب عاشق آید.
  18. کذا فی بعض الرسایل و در شرح قصیده ٔ فارضیه گفته : جمال حقیقی صفتی ازلیست مر خدای تعالی را که در آغاز امر آنرا در ذات بیچون خود مشاهده فرمود بمشاهده ٔ علمیه ، آنگاه اراده فرمود که جمال حقیقی را در صنع خود بیند به‌مشاهده ٔ عینیه ، دو جهان را آفرید تا آیینه ٔ جمال حقیقی خویش باشد بر طریق عیان . و در ضمن تفسیر و معنی لفظ محبت در این باب توضیح بیشتری داده خواهد شد. و در انسان کامل گوید جمال حق تعالی عبارت است از اوصاف عالیه و اسماء حسنای او جل شأنه بر سبیل عموم . و اما بر طریق خصوص پس صفت رحمت و صفت علم و صفت لطف ونعم و صفت جود و رزاقیت و صفت نفع و غیر آنچه ذکر شده همگی از صفات جمال باشند. پاره ای دیگر از صفات حق بین جمال و جلال مشترک باشند مانند صفت ربوبیت که باعتبار تربیت و ایجاد باسم جمال تعلق دارند و باعتبار ربوبیت و قدرت متعلق میباشد

ریشه شناسی۲

ویرایش
  • [جم/مال]
  1. شتربان، ساربان.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • لغت‌نامه دهخدا