خال
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- نقطة سیاه یا لکهای که روی پوست بدن یا چیزی دیگر ظاهر شود.
جمع
ویرایش- خیلان.
- در فارسی همانند بسیاری از وام واژه ها با ها جمع بسته میشود: خال ها
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
ریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- دایی، خالو.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش
|
- ایتالیایی
اسم
ویرایش- انگلیسی
- trey
- stigma
- spot
- splotchy
- speckle
- speck
- punctulate
- punctate
- polkadot
- pip
- mote
- mole
- macule
- guttate
- freckle
- fleck
- fenestra
- dotty
- dot
- dapple
- blotch
- beauty spot
- variegate
- trump
- tattoo
- tatoo
- stpular
- stigmatism
- spotter
- spotless
- nevus
- naevus
- brindled
- ace
- spade
- mackerel
- herpes simplex
- birthmark
- diamond
- sprit
- lenticule
- mottle