(خُ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. بدون رطوبت و نم.
  2. پژمرده.
  3. متعصب، بدون انعطاف و نرمی.
  4. خالی از سبزه و گیاه.
  5. آن چه که درونش آب نباشد، بی آب.
  6. بدون ترشح طبیعی. ؛ ~ و تر با هم سوختن کنایه از: گناهکار و بی گناه به یکسان مجازات شدن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

دماغ (~. دِ)

صفت مرکب

ویرایش
  1. اندوهگین، غمناک.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. خشک

برگردان‌ها

ویرایش

انگلیسی: dry ایتالیایی: asciutto

ایتالیایی

arido

asciutto

inaridito

secco

stagionato

rigido

انگلیسی
thirsty